نگارش در تاريخ دوشنبه دهم آبان ۱۳۸۹ توسط بها
اين روزها
با غريبه ای که در من می خواند
الفتی ندارم
می خواهم
به جای شعر
نام تو را بنويسم
تا دلم
بنشيند
و نگاهت کند
کاش می شد
زير بارانی که در دلم می بارد
قدم می زدی
تا من می نشستم
و غزل چشمهايت را
دوره می کردم