امروز در کمال تاسف دلم شکست
تک تار و پود کهنه قلبم زهم گسست
بس روزها که با تو دویدم ولی چه سود
پایم به سنگ حادثه مجروح شد شکست
انگار قسمتم ز جهان عاشقی نبود
وقتی که عکس ماه تو در ایینه ام نشست
با شعر آنقدر به هوایت زدم قدم
کز بیت چشمهای تو گشتم غزل پرست
حالا خیال می کنم عادی شدم برای تو
یعنی که فاصله ست این حد دور دست